بهترینْ مردانگی، نگهداشتِ دوستی است . [امام علی علیه السلام]
امروز: سه شنبه 04 تیر 17

 بنام ارام بخش دلها

امروز هزارتایی شدم

امید وارم شما  از مطالب وبلاگ راضی باشید

و من را از نظراتشان برای بهبود آن بی بهره نگذارید

امیدوارم روزی بازدید ها به ده میلیون برسدو  از نوشتن و مطالب برگزیده گذاشتن سرد نشوم  

به امید حق

 

 


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در چهارشنبه 86/10/26 و ساعت 1:47 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()

 

 یک زندگی ساده آخوندی

استاد و فقیه عالی قدر  حضرت آیت‌الله مجتهدی ، در سن 85 سالگی در بیمارستان بازرگانان تهران درگذشت.

اهمیت و معروفیت آیت‌الله مجتهدی به مدیریت کم‌نظیر ایشان بر مدرسه ملامحمد جعفر بود که بیشتر به نام خود وی شناخته می‌شد و نقطه آغاز آموزش بسیاری از جوانان تهرانی برای ورود به حوزه‌های علمیه بود. چنان که اشخاص مشهور و برجسته‌ای چون آیت‌الله استادی، علی‌اکبر ناطق نوری و سید علی‌اکبر محتشمی از دانش‌آموختگان مدرسه ایشان به شمار می‌روند.

با این حال، وی چندان به تدریس دورس سطح بالای حوزه نمی‌پرداخت و هم و غم خود را بر مدیریت طلاب تهران گذاشته بود.
آیت‌الله مجتهدی در کنار آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، وارث مرحوم شیخ عبدالحسین زاهد به شمار می‌رفتند که در دوران رضاشاه که برای قلع و قمع تدریس علوم دینی، مانع فعالیت حوزه‌‌های علمیه شد، به آموزش طلاب در تهران ادامه دادند.

کتاب ارزشمندایشان اداب الطلاب (توصیه های اخلاقی ایشان به روحانیت ) بسیار خواندنی است

قسمتی از این کتاب بی بدیل:

عُرفیات ( برای طلبه ها )

عرفیات غیر از اخلاقیات است. ممکن است شخصى استاد اخلاق باشد ولى از عرفیات هیچ نفهمد. باید استادى را پیدا کرد که عرفیات را براى انسان بگوید. عرفیات یک سرى مسائلى است که شاید خلاف شرع نباشد ولى خلاف عُرف جامعه است و عوام الناس از انجام آنها، توسط ما روحانیون خوششان نمى آید. ما هم براى اینکه مردم به دین و روحانیت علاقه مند شوند و طرد نشوند باید اینها را مراعات کنیم. حالا چند نمونه از عرفیات را مى گوییم:

1ـ دقت در معاشرت با مردم:

روحانى نباید با کسى که به دین و دستورات دین اهمیت نمى دهد معاشرت کند (مگر اینکه قصد راهنمایى او را داشته باشد) و نباید چنین افرادى به منزل او رفت و آمد کنند.

استاد ما حضرت آیتالله حاج شیخ على اکبر برهان (ره) مى فرمودند: روزى به خانه رفتم و متوجه شدم که عده اى میهمان از طرف آشنایان و فامیلهاى همسرم، تشریف دارند، و بعضى از آنها بدون رعایت اینکه ما روحانى و آخوند هستیم، و مردم از ما بیش از دیگران توقع دارند، با ظاهرى شرعى ولى نامتناسب با عرفیات طلبگى ما، حضور داشتند، لذا به اهلبیت گفتم که براى آنها توضیح دهند که متوجه بشوند، و آنها هم الحمدلله متذکر شدند و بعد از این جریان هر وقت به منزل ما مىآیند عرفیات را رعایت مى کنند.

روزى که طلبه بودیم با استادمان حاج شیخ على اکبربرهان (ره) به دیدار یک حاجى که تازه از مکه آمده بود رفتیم. ایشان به ما فرمودند: حق دست زدن به هیچ چیز را ندارید. کارى نکنید که بگویند آخوند جزء مطهرات است و همه چیز را پاک مى کند و مى خورد. بنشین و به هیچ چیز دست نزن. بگذار به زور به تو، چیزى تعارف کنند.

کسانى که بد حجاب اند نباید در منزل شما رفت وآمد کنند. من حتى گفته ام بچه هاى کوچک را بدون چادر به منزلمان نیاورند. اگر در کوچه و خیابان حتى یکى از محرمهایت را دیدى اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت نکن یا اگر صحبت مى کنى او را نگاه نکن. گوش خود را نزدیک او بیاور و به صحبتهایش گوش کن. چرا که مردم نمى دانند این زن محرم شما است.

خرید اجناس:

در خرید کردن براى منزل دقت کن که مورد سوء تفاهم از سوى مردم واقع نشوى. حضرت آیتالله العظمى سیدمحمدکاظم یزدى (ره) مى فرمودند: همیشه از یک قصابى گوشت نخرید، مى گویند این آخوندها چقدر گوشت مى خورند.

یا مثلاً یک روحانى حتى المقدور سعى کند که کمتر با همسرش در خیابان راه بیفتد و به خرید برود. به مغازه هایى که چیزهاى گرانقیمت مى فروشند نرود؛ مثلاً به بنگاههاى ماشین فروشى و فروشگاههاى تلویزیون و غیر ذلک. اگر هم نیازى داشت مى تواند محارم خود یا افراد مورد اطمینان و با تجربه را بفرستد. نقل مى کنند که یک روحانى با همسرش، وارد فروشگاه لوازم آرایش بانوان شده و پس از انتخاب یکى از اقلام آن، و در خارج از فروشگاه و بدون توجه به اطراف خود، آن را به همسرش نشان مى داد که کدامیک بهتر است، در حالى که این عمل مى تواند در اذهان مردم نسبت به مقام روحانیت اثر بدى داشته باشد. لذا طلاب محترم باید اینگونه امور را رعایت کنند.

به هر مکانى نرود:

روحانى هر جایى نباید برود، هر جایى نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روى جدول ننشیند یا در مکانهاى عمومى و پر رفت و آمد، یا جایى که همه روى زمین نشستهاند، بالاى صندلى ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند، مثلاً یک پا را روى پاى دیگر نیندازد. و همچنین نباید دست زن و بچه را بگیرد و برود پارک یا شهر بازى یا سینما. یا برود ساندویچى و یک ساندویچ بگیرد و پشتش هم نوشابه بخورد. البته این گونه امور حرام نیست ولى بعضى از مردم این اعمال را از ما روحانیون توقع ندارند، لذا ما باید رعایت عرفیات طلبگى را بکنیم.

وضع ظاهرى:

روحانى باید از نظر لباس پوشیدن، لباسى ساده و تمیز و در عین حال منظم و مرتب داشته باشد و خداى نکرده لباسهایش چرکین نباشد و بوى عرق ندهد.

بعضى کارها، براى عوام مردم، اشکالى ندارد ولى براى ما روحانیون خوب نیست. ممکن است یکى در اخلاق خیلى عالى باشد ولى با وضع زندگى و با قیافهاش و با رعایت نکردن این عرفیات مردم را از دین بیزار کند.

دقت در خرج:

روحانى نباید مهمانىهاى مفصل راه بیندازد، یا مثلا در تالارها مراسم عقد و یا مراسم دیگر بگیرد و سورها و خرجهاى بىمورد کند. آیت الله حاج آقامرتضى حائرى (ره) با کاروانى به مکه رفتند. قرار شد علماى دیگر از مکه به دیدن ایشان بیایند. مدیر کاروان از خرج خودش اتاقى آماده کرد و میوههاى مختلف در اتاق آماده نمود. وقتى ایشان وارد اتاق شدند و صحنه را دیدند ناراحت شدند و به مدیر کاروان فرمودند: چرا مىخواهى مردم را با من دشمن کنى؟ اینها را جمع کن. فقط چاى کفایت مىکند (یعنى ممکن بود که حاجىهاى کاروان فکر کنند که هزینه انجام شده، از بودجه کاروان است و دچار سوءظن نسبت به آیت الله مرتضى حائرى شوند). وقتى هم روحانى به مهمانى مىرود یا براى او مهمان مى آید باید مراعات اخلاقیات و عرفیات را هم بکند.

روزى که طلبه بودیم با استادمان حاجشیخعلىاکبربرهان (ره) به دیدار یک حاجى که تازه از مکه آمده بود رفتیم. ایشان به ما فرمودند: حق دست زدن به هیچ چیز را ندارید. کارى نکنید که بگویند آخوند جزء مطهرات است و همه چیز را پاک مىکند و مىخورد. بنشین و به هیچ چیز دست نزن. بگذار به زور به تو، چیزى تعارف کنند.

وضعیت سر و صورت:

در حرم امام رضا(علیهالسلام) عبور مىکردم، دیدم روحانى جوانى موهایش را از زیر عمامه تا وسط پیشانى بیرون ریخته است. به او گفتم: ببخشید آقا، مثل این که اصلاح شما دیر شده است. گفت: مدرکى هم دارید؟ یعنى اگر این کار من خلاف است آیا براى این کار خلاف، مدرک و سند روایاتى دارید؟ اگر دارید ارائه بدهید؟ در حالى که خیلى از موارد هست که حرام و خلاف شرع نیست ولى عرف، آن را نمىپسندد. لذا روى این اصل به او گفتم: چرا با لباس زیر به حرم نمىآیى؟ با وجود این که براى مردان فقط پوشاندن عورتین واجب است و پوشاندن بقیه بدن واجب نیست. (با وجود این، رعایت عرف را مىکنى، و کارى نمىکنى که مردم از تو ناراحت شوند، پس در طلبگى و آخوندى هم چنین باش و رعایت عرفیات طلبگى را بکن و کارى که مراجع و علما و فقها نمىکنند تو هم نکن.)

ساده زیستى:

مهمترین مطلب عرفى، ساده زیستى است. انگشتر زیاد دستت نکن، گرانقیمتش را هم همینطور. تسبیح رنگى یا گرانقیمت هم دستت نگیر. خودکار و خودنویس خارجى و نعلین گرانقیمت که براى طلبه و روحانى سزاوار نیست، استفاده نکن. روحانى حتى المقدور باید زندگى و خانهاى ساده داشته باشد.

نقل مى کنند آیت الله فشارکى(ره) یک اتاق داشتند که وسط آن را پرده کشیده بودند. یک طرف درس مى دادند و طرف دیگر محل زندگى ایشان بود. اگر امام خمینى (ره) وقتى که از پاریس آمدند، مىرفتند کاخ نیاوران شاید اینقدر محبوب مردم نمىشدند و دیگر حرفشان چندان در مردم اثر نداشت، امام با آن همه عظمت، در یک خانه ساده و معمولى و یک حسینیه که دیوارهایش کاه گلى بود ساکن بودند.

روحانى هر جایى نباید برود، هر جایى نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روى جدول ننشیند یا در مکانهاى عمومى و پر رفت و آمد، یا جایى که همه روى زمین نشستهاند، بالاى صندلى ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند، مثلاً یک پا را روى پاى دیگر نیندازد.

نباید به چنین عالمى نگاه کنى باید بروى علما و بزرگان را نگاه کنى، مراجع تقلید، علماى ربانى و معلمین اخلاق.

اینها بعضى از عرفیات است که باید رعایت شود بقیه را هم خودت با اینها قیاس کن البته ممکن است یک کار در جایى عرف باشد و همان کار در جاى دیگر خلاف عرف باشد.

نمىگویم اینها حرام است ولى از باب حَسَناتُ الأبرارِ سَیئاتُ المُقَرَّبین است.

بعضى کارها، براى عوام مردم، اشکالى ندارد ولى براى ما روحانیون خوب نیست. ممکن است یکى در اخلاق خیلى عالى باشد ولى با وضع زندگى و با قیافهاش و با رعایت نکردن این عرفیات مردم را از دین بیزار کند.

حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودهاند: «بدترین علماى امت من کسانى هستند که مردم را از ما گمراه مىکنند و راههایى که به سوى ما است قطع مىکنند. مردم بر اینها درود مىفرستند در حالى که اینها مستحق لعنت هستند». و همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «که عیسى بن مریم (علیه السلام) فرمود: واى بر علماى بد که چگونه آتش دوزخ بر آنها زبانه کشد.» اگر این عرفیات را رعایت نکردى پیشنماز نشو. چرا که رعایت نکردن عرفیات به فتواى بعضى از مراجع تقلید به عدالت ضرر مىزند و پشت سر تو نمىشود نماز خواند.

البته کتابی که معرفی کردم پر است از حکایات خواندنی و داستانهای پند آموز و ...

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد 

یا علی

 


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در چهارشنبه 86/10/26 و ساعت 10:48 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()

(مطلب طولانی است لطفا اگر می توانید آن را پرینت بگیرید و یا با فونت درشتتر بخوانید در هر صورت بابت طولانی بودن عذر می خواهم )

حـوادث و اتفاقات بیرونی را ، هر کسی با توجه به باورها و بینش خود و بطور خــودکار تفسیر و توجیه می کند ، لذا بسیاری از انسانها ، اینگونه باور دارند که آنچه در در درونشان می گذرد از اراده شان خارج بوده و نمی توانند در آن دخل و تصرف بکنند .

باورهای انسان ، که شکل دهنده و تنظیم کننده رفتار آدمی است ، در طول عمر ، شکل گرفته ، ساخته شـده و قالب بندی می شوند . ولی باورهای ساخته شده از بدو تولد تا 5 سالگی ، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار می باشند ، چون در این دوره 5 ساله ، کودک شدیدا به مادر ، پدر ، و اطرافیان وابسته بوده و بدون اینکه مفهوم خوبی یا بدی را بداند ، و بدون اینکه توانایی فهم و شناخت مفاهیم را داشته باشد ، راهنمایی ها ، فرمان ها ، تنبیهات و تشویقات و هشدارها ی متعدد و بیشمار مادر و اطرافیان را دریافت و کلیه آنها را ضبط می کند . به علاوه هر چه از سوی مادر و اطرافیان ظهور و بروز کند ،  از راه شنیدن ، دیدن ، لمس کردن ، عملکرد و  و یا ناظر بر رویدادها و امور جاری زندگی ، رسوم ، سنن ، آیین ، آداب و عادات ، دین و مذهب و مراسم مربوط به آنها جملگی و بی کم و کاست و دقیقا در ذهن کودک ضبط می شوند . موقعیت کودک ، نیاز حیاتی او به مادر و پدر ، عدم توانایی او در درک و فهم معانی در این دوره ، تصحیح و توضیح را برای او غیر ممکن می سازد ، لذا کلیه امور و جریان ها را حقیقت محض پنداشته و ضبط می کند . این نوارهای ضبط شده در تمام طول زندگی وجود داشته و هیچ کس ، نمی تواند آنها را از مغز خود پاک سازد و این نوارها همیشه آماده بازنواختن هستند . این بازنواختن در تمام عمر ، دارای نفوذی بسیار مقتدرانه است . 

     باورها و اعتقادات ساخته شده در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار هستند ، چرا که باورها ی بعدی ، تحت تاثیر باورهای اولیه قرار می گیرند . حتی در بسیاری از افراد ، قالب ها و باورهای فکری پنج ساله اولیه ، بدون تغییرات اساسی ،  حتی بعضا به صورت تعصب آمیز ، راهنما و الگوی آنان در تمام عمرشان می گردد .

     بنابراین : فرمان ها ، هشدارها ، راهنمایی ها ، تنبیه ها ، تشویق ها و ... در مغز کوچک کودک ضبط می شوند که بیشتر اینها در چهار چوب کلمات : نکن ، بکن ، هرگز ، هیچوقت ، همیشه ، یادت نرود و ... همچنین ادب کردن های بیهوده و خسته کننده والدین ، در کودک احساس های منفی بوجود می آورد ، این احساس های ناشاد که در پی هم می آیند و یکدیگر را تایید و تثبیت می کنند ، نیز به طور دائم ضبط شده و پاک شدنی نیستند .

      بسیاری از ما تحت تاثیر گفتار ، کردار و تلقین های منفی مستقیم یا غیر مستقیم اطرافیانمان ، مخصوصا پدر و مادر ، از کودکی می آموزیم که : زندگی سخت ، دشوار و بی رحم است . زندگی فنا پذیر است . تو عرضه نداری ، در زندگی هیچ چیز نمی شوی . تو شانس نداری . تو همیشه شکست می خوری . تو همیشه اشتباه می کنی . و بسیاری تلقین های دیگر از این دست . متاسفانه این باورهای منفی در بسیاری موارد و در بسیاری از انسانها تا آخر عمر باقی می مانند .

      با توجه به مراتب فوق ، باورها و اعتقادات انسانها از بدو تولد و از زمانی که ساخته و پرداخته می شوند که شخص هیچگونه نظر یا دخل و تصرفی در آنها نیز نمی توانسته داشته باشد . باورها و اعتقادات بعدی نیز تحت تاثیر باورهای اولیه قرار دارند . همچنین بسیاری خصوصیات و نحوه تفکر آدمی ، تحت تاثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تحت تاثیر تلقین ها و الگوی محیط ( خانواده و اجتماع ) خود می باشد به طوری که در بسیاری از مواقع ، مقاومت در برابر آنها ، حتی در سنین بالاتر نیز بسیار مشکل است .

      زندگی انسان عجب حکایتی است ! سفری آغاز شده که اختیار آنرا نداشته ایم که بدانیم : چرا به دنیا می آییم ؟ سفرمان در چه زمانی و از کجا شروع و تا کی ادامه خواهد داشت ؟ ضوابط و شرایط آن کدامند ؟ همسفران ما کیستند ؟ چه فضایی بر سفرمان حاکم بوده و خواهد بود ؟ حــوادث و رویدادها که به ظاهر به نفع ماست در نهایت هم به سود ما خواهد بود یا بالعکس به ضررمان تمام خواهـــد شد ؟ از همه شگفت انگیز تر اینکه ، باورهای اساسی و اولیه زمانی شکل می گیرند که قدرت تشخیص خوب را از بد ، زشت را از زیبا ، سود را از زیان و مفید را از مضر نداشته ایم .

      بدون توجه به اینکه از کجا آمده ایم ، دوران خردسالی مان چگونه سپری شده و چه دشواریهایی پشت سرداشته ایم ، باورهای اولیه مان چگونه بوده و فرهنگ حاکم بر جامعه مان چگونه و چه اثرات مثبت یا منفی بر باورهایمان داشته اند ، می توانیم با رعایت اصولی ، از خود انسانی موفق ، آرام ، شاد ، تندرست ، جذاب ، دانا و توانا ، مثبت اندیش و سرشار از شور و شوق و انسانی جدید با شخصیت کاملا متفاوت با گذشته داشته باشیم .

      روانپزشکان متعقد هستند که :   اندیشه و پندارهای ماست که کیفیت زندگی ما را می سازند .  اندیشه ها و پندارها ، بوسیله (( پیام های شیمیایی )) یا  ((Neuropeptides  )) در سراسر بدن جریان پیدا می کنند ، به طوری که هر فکری که از ذهن خارج ما می گذرد ، در یک چشم بر هم زدن بر ترکیبات شیمیایی بدن تاثیر می گذارد و بعد از هر اندیشه ای ، احساسی در بدن تولید می شود :

      اندیشه های مثبت و شادی بخش و مهر انگیز ، باعث ترشح هورمون هایی می شوند که جسم و ذهن ما را سالم ، پر نشاط و سیستم ایمنی و دفاعی بدن مان را فعال تر می سازند !

      اندیشه های مثبت : راه پیشرفت ها ، سازندگی ها و چگونگی رسیدن به پیروزی را به ما نشان می دهند ، اینکه چه توانایی ها ، چه نیروی خلاقه و چه ابتکاراتی می توانیم داشته باشیم ، اعتماد به نفس زیاد ، خود باوری فراوان و بزرگ اندیشی را به ما می بخشد . توصیه می کنند که همیشه به پیروزی بیندیشیم ، همیشه خود را لایق و شایسته بدانیم و هرگز خود را دست کم نگیریم .

      اندیشه های منفی و مخرب ، فعل و انفعالات شیمیایی بدن را بصورت منفی تغییر داده و با ترشح هورمونهای مضر و سمی ، باعث بروز بسیاری از امراض روحی و جسمی می گردند .

      افکار منفی : ناتوانایی ها ، نارسایی ها ، احساس حقارت و خود کم بینی ها را تشدید کرده ، از سوی دیگر ، اعتماد به نفس و خودباوری را در ما بشدت کاهش می دهند و در مواجه با هرکاری ، با شعار (( نمی توانی ، عرضه اش را نداری ، شکست می خوری )) علیه منافع خود شخص به کار افتاده و عملا سد راه پیشرفت می گردند .

      انسان دائما و لحظه به لحظه ، افکار منفی یا مثبتی را انتخاب کرده و آگاهانه یا ناآگاهانه خواسته یا ناخواسته ، حتی بعضا لجوجانه به تکرار آنها می پردازد . احساس های منفی بی آنکه دخالتی داشته باشیم ، در فکر ما جای می گیرند ، اما جنبه های مثبت را می بایست با تلقین به افکار تزریق کرد . چون هر کسی در هر روز بیش از 000/60 فکر می تواند داشته باشد ، لذا وقتی افکار مثبت یا منفی در ذهن تکرار شوند ، با توجه به ارتباط دائمی میان ذهن و جسم ، اثرات مثبت ( ایمن ) یا منفی ( نا ایمن ) آن بر جسم  ، بصورت دائمی ادامه پیدا می کند . وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم  ، آنها را خواسته یا ناخواسته در هر روز چندین هزار مرتبه تکرار می کنیم ، در نتیجه :

1.     افکار منفی قوی تر می شوند .

2.     جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص می دهند ،

3.  ودر نهایت ، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود می گیرند و به مجموعه افکارمان ، ماهیتی منفی می دهند .

با این روند ، بخش عظیمی از توانایی های ( بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم . در نتیجه بی حوصله ، کم اشتها ، پریشان حال ، بدخواب و افسرده و ... گشته ، زخم معده گرفته و به بیماریهای قلبی ، عروقی ، فشار خون و هزاران درد و عارضه کوچک و بزرگ دیگر دچار می شویم . در حقیقت با منفی اندیشی و منفی بافی و تکرار آن در ذهن ، خون خود را بیشتر مسموم ساخته و انرژی و نیروی خود را در تخریب خویشتن و دیگران به کار برده و زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین و غیر قابل تحمل می سازیم . به عبارت ساده ، سموم حاصل از نگرانی ، خشم ، ترس ، ناکامی ، منفی بافی و ... ما را بسوی بیماری و نابودی می کشاند . غیر ممکن است در آن واحد هم سالم باشیم و هم منفی نگر و مضطرب و نگران .

      جالب اینجاست که ، هر فکری که می کنیم ، مثبت یا منفی ، بیشتر از حواس پنجگانه در (( ضمیر ناخودآگاه )) اثر گذارند . لذا می بایست مراقب اندیشه های خود باشیم و سعی کنیم فقط اندیشه های مثبت و سازنده را که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و باورهای ما را عالی می سازند در ذهن خود تکرار کنیم .

      پژوهشگران ، در مسیر کشف چگونگی روند تشکیل باورهای انسانی ، به کشف بزرگتری نائل آمدند و آن ، کشف قدرت خارق العاده و نیروی بیکران و نامحدود (( ضمیر ناخودآگاه )) در انسان ها بود . در اعماق ضمیر هر انسانی ، دریایی از هوش ، ذکاوت ، خرد ، توانایی و دانایی نامحدودی قرار دارد . همه انسانها ، در پهنه اقیانوسی از ثروت های بیکران به سر می برند و قادر هستند از موهبت های بی نهایتی که درونشان وجود دارد و از قدرت و توانایی های نامحدود ذهنی خود بهره مند شوند و با استفاده از نیروی شگفت انگیز و سحر آمیز درون ، به آسانی به سعادت ، آرامش باطنی ، شادابی ، تندرستی ، ثروت و به نور و زیبایی و عشق برسند ، و از بدی ها ، زشتی ها ، حسادت ها و پریشانی ها ، افسردگی ها و به طور کلی خود را از امراض ذهنی و جسمی دور سازند . (( ضمیر ناخودآگاه )) از چنان نیروی برخوردار است که می تواند کلیه مسائل احساسی ، عاطفی ، مالی و تندرستی انسان را به آسانی حل کند .      (( ضمیر ناخودآگاه )) یک قدرت خارق العاده ، یک گنج بی پایان و یک نیروی نامحدود است که همه انسانها از آن بهره مند هستند . بنابراین ، توانایی و امکانات افراد نامحدود بوده و از این بابت ، هیچ کس بر کس دیگر برتری ندارد . ولی این نیروی بیکران ، مثل شمشیر دولبه است که اگر درست استفاده کنیم ، زندگی عالی و با شکوه و سعادتمند خواهیم داشت . در حالی که اکثر مردم ، به علت عدم شناخت از قدرت واقعی ضمیر خود و به دلیل استفاده ناصحیح و غیر معقول و منفی از آن ، زندگی نامطلوب توام با نگرانی ، اظطراب ، درد و مرض ، فقر و نداری ، نکبت و ... برای خود تدارک می بینند .

      همانطوری که یک خلبان ماهر به علت آموزش و آگاهی با سیستم ها و دستگاه های مختلف به راحتی می تواند هواپیمای غول پیکری را با صدها تن بار و چند صد نفر سر نشین ، به پرواز در آورده و آن را از این طرف دنیا به آن طرف دنیا ببرد ، در حالی که اگر کسی که به امور خلبانی آگاهی نداشته باشد نمی تواند چنین کاری را بدون ایجاد خطر و ریسک فراوان به انجام برساند .

اگر طرز استفاده صحیح از نیروی عظیم و بی نظیر (( ضمیر ناخودآگاه )) خود را ندانسته و نتوانیم بر آن تسلط یابیم ، مسلما نخواهیم توانست از برکات مثبت آن بهره مند شویم . به علاوه استفاده های ناصحیح و منفی از آن هم ، حوادث ناگوار و خسارات جبران ناپذیری در پی خواهند داشت .

      برای بهره برداری صحیح از (( ضمیر ناخودآگاه )) و تسلط بر آن ، نیازمند دستورالعمل صحیح هستیم تا از این قدرت بیکران درون خود ، استفاده بهینه و صحیح داشته باشیم . برای اینکه بدانیم  ضمیر ناخودآگاه ما ، چقدر قدرت دارد ، فقط به ذکر این نکته بسنده می کنیم که  ضمیر ناخودآگاه بیش از 000/000/000/70 ( هفتاد میلیارد ) سلول بدن را دقیقا تحت کنترل داشته ، به امر تغذیه و اکسیژن گیری ، دفع مواد زائد ، سلامتی و بیماری ، همکاری سلول ها با هم و هموستاز بدن ، مرگ و زندگی ، تکثیر سلولی و هزاران امور دیگر مربوط به سلولها را ، لحظه به لحظه و بدون درنگ و استراحت و در تمام طول مدت شبانه روز کنترل و تحت نظارت دقیق خود دارد ، و یا در هرلحظه میلیون ها سلول از قسمت های مختلف بدن می میرند و میلیون ها سلول جدید جایگزین آنها می شوند که همگی با نظارت و کنترل و تصمیم گیری مستقیم ضمیر ناخودآگاه صورت می پذیرد ! شاید یک نفره ، کوه البرز را کندن و با یک دست بلند کردن ، آسان تر از هر لحظه 70 میلیارد سلول را کنترل کردن باشد !!!؟

یکی از کارهای اساسی که ضمیر ناخودآگاه انجام می دهد ، ساخت باورهای مثبت یا منفی انسانها است . به عبارت دیگر ضمیر ناخودآگاه کارگاه ساخت باورهاست : باورها (( اعتقادات )) مهمترین عنصر ذهن هستند ، چون :

      رفتار و کردار ما تحت تاثیر احساساتمان قرار دارند .

        احساسات ما تحت نفوذ افکار و اندیشه های ما هستند .

      افکار و اندیشه هایمان ، ناشی از باورهایمان می باشند .

         باورهایمان در (( ضمیر ناخودآگاه )) ساخته می شوند .

ضمایر (( خود آگاه )) و (( ناخود آگاه )) بوسیله حواس پنجگانه و تفکر ، تلقین ، تصور و تجسم (( حس ششم )) با دنیای خارج ارتباط برقرار می کنند . هر مطلبی که بوسیله حواس پنجگانه ، تصور ، تجسم و یا تفکر به این ضمایر منعکس شوند :

1)  ضمیر (( خودآگاه )) با توجه به دانش ، اطلاعات ، تجربیات تعقل و استدلالش ، مطالب و موارد دریافتی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد و با توجه به باورهای هر شخص ، نسبت به موارد مختلف دریافتی ، تصمیم گیری کرده و جهت اجرا و اقدام به (( ضمیر ناخودآگاه )) منعکس می سازد . توضیح اینکه عمل مشاهده ، تجربه اندوزی ، دانش اندوزی استدلال ، تعقل و ... به وسیله ضمیر خودآگاه صورت می گیرد .

2)   (( ضمیر ناخودآگاه )) مطالب و موارد دریافتی را بدون پردازش و تعقل و استدلال ، عینا ضبط می کند . مثلا اگر مستقیما با (( ضمیر ناخودآگاه )) ارتباط برقرار کرده و بگوییم 2*2 مساوی است با 7 ، عینا آن را ضبط می کند . اگر مستقیما از آن سئوال کنیم که 2*2 مساویست با چند ؟ ضمیر ناخودآگاه آنچه را قبلا ضبط به ما جواب می دهد : هفت . در حالی که  ضمیر خودآگاه به علت دارا بودن دانش ، استدلال و تعقل جواب می دهد که حاصلضرب 2*2 می شود چهار ! در حقیقت (( ضمیر ناخودآگاه )) با وجود داشتن قدرت فراوان و نامحدود ، مثل بچه ای می ماند که هرچه بگویی و یا دستور بدهی ، بدون تفکر، تعقل و پردازش ، ضبط کرده و حتی امکانات اجرایی آن را هم فراهم می سازد . یا مثل ماشینی که گاز بدهی راه افتاده ، بدون اینکه بداند چگونه راه می افتد و به کجا می رود !

چگونه می توانیم از قدرت خارق العاده و بی نظیری که در درون همه انسانها قرار دارد ، بهره برداری منطقی و معقول داشته و چگونه می توانیم با تسلط بر آن انرژی و امکانات نامحدود آن را ، در رسیدن به اهداف و آرمانهای خویش و ساختن زندگی بسیار شایسته ، عالی و بسیار مطبوع به کار گیریم ؟

چگونه می توان با راهنمایی علمی و عملی ، به سلامت ذهن دست یافت و با بهره گیری از حد اعلای توانمندیهایمان زندگی خود را به حداکثر نشاط ، شادمانی ، تندرستی و شعف برسانیم ؟ و توانایی های خود را چنان بالا ببریم که کمتر غم ، اندوه ، نگرانی ، تهدید ، ارعاب و مشکلاتی از این قبیل در ما کارگر باشد !

ادامه در قسمت دوم


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در سه شنبه 86/10/25 و ساعت 4:26 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دعای پولدار شدن
دعا
اصول یادداشت برداری
88/8/8
خود سازی در 6 مرحله
چگونه مسئله حل کنیم ؟
شگفتی های حافظه ( قسمت دوم )
شگفتى‏هاى حافظه ( قسمت اول )
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟
هدف آفرینش انسان
مدیریت استرس در کار و بهبود سلامت روان
چگونه عاشق خدا شویم
تبریک سال نو
شعر زیبا از :عبدالجبار کاکایی
زود قضاوت نکنیم !
[همه عناوین(171)][عناوین آرشیوشده]

Clicky Web Analytics