هرکه دوست دارد بداند نزد خدا چه موقعیتی دارد، به موقعیت خدا نزد خودش توجّه کند ؛ زیرا خدا بنده را در همان جایگاهی می نهد که او خدا را نزد او، در چنان جایگاه نهاده است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: چهارشنبه 04 تیر 18

 

  

دو روز مانده به پایان عمرش، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی. نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت،خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت،خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته و انسان پیچید،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت :عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقیست. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.

لابه لای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کار می توان کرد... خدا گفت:آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزارسال زیسته است و آنکه امروزش را درنمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آن گاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد... بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد، بگذار این یک مشت زنگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد.می تواند..


او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد اما...
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در شنبه 86/10/8 و ساعت 12:0 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()

 

پرنده بر شانه های انسان نشست.

انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی.

پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی درختان و آدمها را اشتباه می گیرم .

انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود .

پرنده گفت : راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟

انسان ، منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید .

پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .

انسان دیگر نخندید . انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد .

 چیزی که نمی دانست چیست ؟

شاید یک اوج دوست داشتنی .

پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را نیز می شناسم که پر زدن ازیادشان رفته است .
درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است

 اما اگر تمرین نکند فراموش می شود.

پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد

تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود

و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.

آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت

و گفت : " یادت می آید ؟ تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟

زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی .

راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت

و جای خالی چیزی را احساس کرد . آنوقت رو به خدا کرد و گریست.

 


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در جمعه 86/10/7 و ساعت 12:0 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()
 

خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولاسـخت ترین مرحله نــقطه شروع است که ما متاسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده ایم.
1- زیاد مطالعه کنید
ذهن شما برای پرورش نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان های موفق در طول تاریخ آشنا شوید.
2- فرصت هایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید
شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می کنید. تصور شما  نادرست است. تا آنجا که می توانید به افکار خود پر و بال دهید. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می دهید، او شما را به دوردست ها خواهد برد و نتایج شگفت انگیزی را بدست خواهد داد.
3-  یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید
هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. در این امر به یادداشت های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند.
4- از افکار دیگران بهره بجویید
بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند. پس نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید .
5- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید
اگر چشم انداز پیرامون شما مثل دکوراسیون محل کارتان تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد. همچنین میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین بپردازد.
?- مهم نیست کسی که با او مشورت می کنید چند سالش است
با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. و از سوی دیگر با افراد مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با بیشتر این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند پس با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.
7- به دوستان دانا و صمیمی خود مراجعه کنید
همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.
8- به توانایی های خود اتکا و اعتماد کنید
قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. شاید قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. گاهی اوقات خود را از قید و بند قوانین خود ساخته آزاد کنید.
9- در حیطه کاری خود بهکسب مهارتهای جدید بپردازید
افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای به دنبال نخواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با متخصص آن مشورت کنید و اجازه انجام امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند. البته اگر قبلا علاقه مندی و مهارت خود را کشف کرده اید
10-  به ذهن خود آزادی عمل دهید
نویسندگان برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. آنها قلم را بر روی کاغذ گذاشته و به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اند و این خود یک امتیاز محسوب می شود.
11- ایده های گذشته را از نو بسازید
ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز  برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.
12- بگذارید ذهنتان نظریه پردازی کند ،آن را آزاد کنید مانند آنکه در خلا فکر می کنید
آیا یک شی، آهنگ، مکان و یا یک شخص خاص وجود دارد که حضور و یا تجسم او برای شما خوشایند بوده و به ذهنتان نیرویی همچون قدرت موتور جت می دهد. از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن مضایقه نکنید. بنابراین خیال بافی و رویا پردازی کنید تا ذهـن شما به نظریه پردازی عادت کند و از قلمرو سادگی بیرون آید تا پندار شما به بلندی ها پرواز کرده و اوج گیرد.
یادمان باشد:
شرکت ها ی بزرگ به ویژه آن دسته که بر روی مسائلی نظیر طراحی و تبلیغات کار می کنند، سرمایه گذاری های زیادی  صرف می کنند تا به کارکنان خود آموزش دهند که چگونه میتوانند ذهن خود را آزاد کنند تا سرچشمه ایده های بزرگ باشند. خیلی از آنها، از کارمندان درخواست ارائه لیست هفتگی ایده ها را میکنند. در چنین محیطی چیزی به عنوان فکر بد وجود ندارد فقط بعضی ایده ها خام هستند.
هزار قدم به پیش، نهصد و نود و نه قدم به پس، این همان موفقیت است. «هنری فردریک آمیل»



 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در پنج شنبه 86/10/6 و ساعت 7:3 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دعای پولدار شدن
دعا
اصول یادداشت برداری
88/8/8
خود سازی در 6 مرحله
چگونه مسئله حل کنیم ؟
شگفتی های حافظه ( قسمت دوم )
شگفتى‏هاى حافظه ( قسمت اول )
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟
هدف آفرینش انسان
مدیریت استرس در کار و بهبود سلامت روان
چگونه عاشق خدا شویم
تبریک سال نو
شعر زیبا از :عبدالجبار کاکایی
زود قضاوت نکنیم !
[همه عناوین(171)][عناوین آرشیوشده]

Clicky Web Analytics